دیشب تو راه برگشت نزدیک بود دعوام بشه. طرف مقابل کاری کرد و من برخورد بدی داشتم. میدونم اون نحوه برخورد قابل توجیه نیست. اون هم خوشش نیومد و می خواست دعوا کنه.
حقیقت اینه که تو اون لحظه اصلا از بگو مگو و یا حتی درگیری فیزیکی واهمه ای نداشتم. عصبی بودم و تنها چیزی که نگرانم میکرد این بود که نکنه یک وقت کنترل از دستم خارج بشه و کاری بکنم که یک عمر پشیمون بشم. سعی میکردم طفره برم ولی اون نادون ترجمه و تفسیرش از رفتار من چیز دیگه ای بود.
ایستگاه...برچسب : نویسنده : iistgaha بازدید : 48